ادای دل گنده ها یا وقتی حفظ کردن ها در پاویون به کار می آیند

ساخت وبلاگ

احتمالا چوب خدا بود که در کشیک چهارشنبه بعد آن همه نق و نوق اینجا، خورد به کمرم و صدا کرد :"تق".

بگذار این طوری نگاهش کنیم، فرض بگیر تو شاید از معدود موارد مزمن عدم کنار آمدن با کسب و کار عزرائیل شریف هستی، اب و روغنت سال هاست به هم خورده و گره ات کور و کور تر و کور تر شده... فرار می کنی. از عزرائیل پونه ای به سان مار می خزی و فرار می کنی.

منتها حدس بزن عزرائیل این بار کدام اتاق پاویون انترن ها را برای نشست و برخواست مجددش انتخاب می کند؟ اره اتاق جراحی ها را که تو عنصر نامطلوب انترن عفونی اش باشی.

حفظ کردن ها گاهی به کار می ایند.. عنصر نامطلوب خصومت شخصی اش تا انجایی پیش رفت که تبدیل شد به مچ انداز محبوب عصر گاهانه ی عزراییل!

بنویسید هم اتاقی اش می خواست خودش را بکشد، اپنه کرد ولی نمرد چون تخت کناری اش آن قدر چغر و بد بدن بود که مچ عزرائیل را خواباند.

بنویسید که، 

خصومتش دیگر خیلی وقت بود که شخصی شده بود،

که عزرائیل هر وقت راه گم می کرد سراغ او را می گرفت،

چون احتمالا از تماشای چشم های تو خالی ش، خونسردی بی امان، مانور گرفتن راه هوایی، و تشر هایش بر سر مهسا که شوکه شده بود تحت عنوان :"برو کمک بیار" و قلبی که دیگر حتی با دیدن خود مرگ تاکی کارد نمی شود، لذت می برد.

کدام آدم صحنه ی خودکشی هم اتاقی اش را می بیند و خون سردانه از تختش بلند می شود احیا اش می کند و وقتی تحویل رزیدنت طب داده شد دوباره آرام و بی صدا می رود می خوابد؟ همان که این روز ها گورستان اوربیتال همیشگی اش شده بود. همان که بگویی نگویی قلق مرگ کم کم دستش امده بود.

همان که مچ عزرائیل را می خواباند و نخودی می خندید و می گریست و می خوابید. 

شهاب! عزیزم. بدان که من بعد زنده ماندنت را مدیون چندین نفر هستی هرچند که آن ها نباشند. نفس کشیدنت را مدیون دالی هستی. تپش قلبت را مدیون پونه. لبخندت را مدیون عمویم. حرکت کردنت را مدیون ژ. قدر همه اش را بدان، چون آن ها.. دیگر نیستند. به تو یادگار دادمشان. پس لیاقتش را داشته باش. لطفا. بگذار سوراخ سوراخ شدن روحم ارزشش را داشته باشد. بگذار دلیل لازم و کافی کابوس های امشبم باشی.

گروه 5+2...
ما را در سایت گروه 5+2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmkdzsa بازدید : 124 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 19:11