که دارد محرم راز من و تو محرمی دیگر

ساخت وبلاگ

رازها انواع مختلفی دارند...

گاه مثل مال غزال، عیان در عیان، که یکهو بی مقدمه بر می گردد می گوید، یه چیزی بهت می گم ولی به هیشکی نگو.

و گاه مثل مال مهسا، پنهان در عیان، که می گوید "همان کشیک و شیفتای همیشگی" ولی از لا به لای همان شیفت ها تور عروس بیرون می زند.

گاهی مثل مال ملیکا، پنهان در پنهان، که وقتی تا خرخره و ساعد در گل فرو رفته ام درباره ی تایپ ضایعات پوستی قرمز مریض بحث می کند، ولی عروسک یحتمل سفید نونوار در دست دخترک را فراموش می کند.

و گاه مثل مال من . عیان در پنهان.

شما دو نفر. با هر دویتان هستم! شما راز عیان در پنهان من بودید. و هستید. پنهانتان کردم که هضمتان کنم. (پنهان کردم؟ مطمئن نیستم. بهتر می دانم که سکوت کردم. من سکوتتان کردم.) و نشد. پس چنان غذایی که بر دل مانده بالایتان اوردم. جالب بود!! که بالا می اوردم و عق می زدم ولی همه چیز طبیعی بود! می دانی کسی که دارد در کاسه ی دستشویی عق می زند، به خصوص اگر موهای بلندی داشته باشد، دوست تر می دارد دستی موهایش را از پشت بگیرد که موهایش استفراغی نشود. منتها من از همان کودکی موسم استفراغ هام، دعوا می شدم که دقت کنم استفراغ روی گل های قالی دست بافت نریزد، و بدوم به سمت دستشویی که گند کمتری به بار بیاورم، و صدای کمتری ایجاد کنم و موهایم هم اگر استفراغی شد اشکالی ندارد و نهایتا خودم هم پشت سر خودم سیفون را بکشم و سنگ را هم بشویم و تهویه را هم بزنم که بوی ترش اسید را سریع تر بکشد و ببرد و گم و گور کند. این بار هم خیال واهی بود که با استفراغ دلم سبک می شود. پس بد تر شد.

و حال دیگر نمی دانم باید چه کنم. نمی دانم. به تکه استفراغی که قی کرده ام نگاه می کنم، و فکر دوباره بلعیدنش حال خودم را هم خراب می کند.

که البته این هم خودش سبکی از زندگی است، بالاخره در یکی از همین پروسه های هضم و جذب و قی عمرم تمام خواهد شد. کاش آن مرحله ای باشد که قی ها را بلعیدم و توی دهان گذاشتم. که حداقل حال مرده شور بنده خدا را بیش از حد خراب کنم.

پس سلام به شما. عیان در پنهان های من. پیدا شدید؟

پ.ن. زنایدا. این بار باید برام سکوت را سوفلری کنی. آخ زنایدا. من دیگر حتی سکوت کشیدن را هم بلد نیستم. دو و سه و چهار و.... زنایدا.

گروه 5+2...
ما را در سایت گروه 5+2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmkdzsa بازدید : 31 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 23:44