دوستی می گفت خدا دانه دانه چیز هایی را که به تو داده است می گیرد..
فکر کردم که به چه حقی؟ چرا خدا چنین حقی دارد؟
مگر من از خدا خواستم بگذارد در دامنم که حالا بخواهد بگیرد؟
مگر من محکوم بودم به تحمل رنج و دردی که می توانست از اول به عدم بپیوندد؟
مثلا ببین من از اولش بابابزرگ نداشتم.
احساسی بهش دارم؟ ندارم!
خب نخواستیم. چه کسی از خدا خواست که روز اول به ما چیزی بدهد؟
نخواستیم. خدایا! مهربان! غفور! رحیم! نخواستیم. مال خودت. به ما چیزی نده.
مثلا چرا خدا تو را به ما داد که حالا بخواهد بازپس بگیرد؟
مگر احساس لعنتی من بازیچه بود؟
خداتان هم مریض است.
گروه 5+2...برچسب : نویسنده : mmkdzsa بازدید : 159